سیمین بهبهانی....
سرود نان
مطرب دوره گرد باز آمد نغمه زد ساز نغمه پردازش
سوز آوازه خوان دف در دست شد هماهنگ ناله سازش
پای کوبان و دست افشان شد دلقکِ جامه سرخ چهره سیاه
تا پشیزی ز جمع بستاند از سر خویش بر گرفت کلاه
گرم شد با ادا و شوخی یِ او سور رامشگران بازاری
چشمکی زد به دختری طناز خنده یی زد به شیخ دستاری
کودکان را به سوی خویش کشید که : بهار است و عید می اید
مقدمم فرخ است و فیروز است شادی از من پدید می اید
این منم ، پیک نوبهار منم که به شادی سرود می خوانم
لیک ، آهسته ، نغمه اش می گفت : که نه از شادیَم... پی نانم! ...
مطرب دوره گرد رفت و ، هنوز نغمه یی خوش به یاد دارم از او
می دوم سوی ساز کهنهٔ خویش که همان نغمه را برآرم از او ...
نظرات شما عزیزان: